عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

بودای بزرگ-۲

  

با سلام خدمت دوستان گرامی‌ امروز قسمت آخر از زندگی‌ نامه بودای بزرگ را به پایان می‌برم ، امیدوارم که استفاده لازم را برده باشید . دوستان گرامی‌ اگر نظری یا پیشنهادی در مورد وب یا مطلب دارند ، یا مایلند که مطلبی  ارسال نمایند ، میتوانند در قسمت نظرات گذشته و یا با ایمیل من تماس بگیرند. 

 

 

 

 

   بودای بزرگ-۲

 

 

بودا زیر درختی که از آن پس آن را درخت «بیداری و روشنائی» نام گذارده اند در جهت مشرق نشست و با خود گفت «تا هنگامی که بواقعیت نرسم از این محل تکان نخواهم خورد» سپس به تفکر و تمرکز نیروی معنوی و مراقبۀ احوال درون پرداخت، و لیکن «مارای» حیله گر و شیطانی مدام سعی می کرد تا او را اغوا کند. نخست با تهدید و بعد با فرستادن ماهرویان افسونگر، کوشید تا شهوات مرتاض بزرگ را برانگیزد و توجۀ او را از حق منحرف سازد و او را از وصول به واقعیت جهان باز دارد. ولی کوچکترین خللی در ارادۀ گسست ناپذیر «گوتاما» پدید نیامد و سرانجام هنگام شب، واقعیت نقاب از چهرۀ فروغ آگین خویش برداشت و وی بتدریج بمراتب بالاتر و ممتازتر آگاهی و هشیاری شاعر شد، و فروغ بی پایانی در اعماق وجودش سریان یافت و با علمی شهودی، به  اسرار جهان پی برد و به واقعیتهای شریفی همچون سرگردانی روح در گردونۀ باز پیدائی و دائرۀ مرگ و نیستی و مبدأ رنج و اسارت جهان و راهی که منجر به فرونشاندن این رنج می شود، بیدار شد و بعدها دربارۀ این لحظه بودا گفته است: «در این لحظه متوجه شدم که روح من از پلیدیهای هوس و از پلیدیهای دنیا و از پلیدیهای نادانی آزاد گردیده است و در مقام آزادی، معرفت آزادی طروع کرد و براستی دانستم که دیگر دائرۀ باز پیدائی درهم شکسته و وظیفۀ من به پایان رسیده است و هرگز بدین جهان هستی باز نخواهم گشت».

 

 

 

 

بودا برای مدت هفت هفته، در ناحیۀ همان درخت بیدرای سکنی گزید و از لذت آرامش و آزادی در سکوت تنهائی بهره مند شد. در این مدت دو حادثۀ مهم بوقوع پیوست که یکی حیله های جدید «مارا» برای اغوا و انحراف بودا است. «مارا» می اندیشید حال که «بودا» بر تمام موانع دنیوی غلبه یافته است، یگانه راه اغوای او اینست که وی هرچه زودتر به «نیروانا» نائل آید و از اشاعۀ آئین خود اجتناب ورزد، تا سایر آدمیان از راه آزادی و نجاتی که «بودا» بدست آورده است متمتع نگردند. بودا در پاسخ این وسوسۀ جدید می گوید: «ای ماران شیطان صفت من هنگامی وارد «نیروانا» خواهم شد که مریدان دانا بدست آرم. مریدانی که در آئین من ورزیده شوند... و در راه آئین گام بردارند و آنچه از اساتید خود آموخته و شنیده اند به دیگران بیاموزند و آنرا بسط و گسترش دهند.. ای مارای شیطان صفت من هنگامی به «نیروانا» خواهم پیوست که راه مقدس من جهانگیر شود و به جهانیان پرتوافکند و میان آنان شکوفا گردد و همه آن را بشناسند و بدانند».

اتفاق دیگری که در آن لحظۀ حساس حیات بودا رخ داده است تردیدی است که در دل او سایه می افکند و وی در «گرداندن چرخ آئین» مردد می شود و با خود می گوید: «به  اسرار نهفته پی بردم اسراری که درک آن مشکل است. اسراری که آرامش می بخشد و بر فراز اندیشه های انسانی پرواز می کند فقط فرزانگان می توانند به درک آن ممتاز شوند ولی برای آدمی که در محیط خاکی زندگی می کند و از لذایذ آن بهره مند است، درک قانون علیت و سلسلۀ علت و معلول بسی دشوار خواهد بود، و گوشه گیری از دنیا و فرونشاندن عطش حیات... و سرانجام پایان همه اینها یعنی «نیروانا» بسی دشوار خواهد بود. آیا شایسته است که آئین خویش را اشاعه دهم و مردم آن را درنیابند و مدام در ذهن سرور بزرگ، این آوازی که بگوش احدی تا بحال نرسیده بود، طنین انداز بود» خدایان چون این ندای تردید را شنیدند بانگ برآوردند که جهان در پرتگاه نیستی است و جملگی به دامن برهمن متوسل شدند و از او مدد طلبیدند. برهمن به بودا فهماند که گروهی را وقت فرا رسیده تا آئین او را دریابند. «بودا» پذیرفت و بسوی شهر «بنارس» شتافت و در خطبۀ معروف بنارس «چرخ آئین را بگردش درآورد» و خطاب به دوستان قدیم خود، پنج مرتاضی که او را چندی پیش ترک گفته بودند بودا گفت:

«آنکه به کمال رسیده است ای راهبان آنکه مقدس و ممتاز است بودا است. گوش های خود را باز کنید ای راهبان چون راه گریز از مرگ یافت شده است».

«آنان که به زندگی اخروی می گرایند از این دو افراط و تفریط باید اجتناب ورزند... یکی زندگی این دنیا است که لذت و خوشی در بر دارد و غیر حقیقی است. دیگری راه ریاضت است... که ناهموار است و غیر حقیقی... کامل (بودا) از هر دو اینها دوری جسته و راهی که بین این دو است در پیش گرفته است و این راه میانه است که به چشم و ذهن و روح روشنائی می بخشد و منجر به دانائی و بیداری و «نیروانا» می شود. این راه هشت گانه است. ایمان راست، نیت راست، گفتار راست، کردار راست،  زیستن راست، کوشش راست، پندار راست، و توجه و مراقبۀ راست».

«اینست ای راهبان راه میانه که «بودا» کشف کرده است راهی که به چشم و ذهن و روح روشنائی می بخشد و منجر به آرامش دانائی و بیداری و «نیروانا» می شود»

پنج مرتاض آئین «بودا» را پذیرفتند و اولین اعضای جامعۀ بودائی شدند. از آن پس تعداد مریدان و پیروان رو به افزایش رفت و «بودا» راهبان را به چهار کنج هند فرستاد تا آئین او را ترویج و بسط دهند و آئین را به آدمیان بیاموزند و راه گریز از مرگ را بدیشان نشان دهند. مهمترین مریدان قدیمی «بودا»، «سارپیوتا» و «موگالانا» بوده اند که حقیقت بودائی را از دهان راهبی بنام «آساجی» فرا گرفتند. می گویند سخنان «آساجی» آنچنان روشنائی ای در دل ایشان تابانید که بیدرنگ این حقیقت اساسی بودائی را که «هر آنچه به هستی می گراید است محکوم به زوال و نیستی است» با علم مکاشفه درک کردند و از آن پس مریدان راسخ بودا شدند. مریدان مهم دیگر بودا «کاشیاپا» و «آناندا» بوده اند. «آناندا» پسر عموی «بودا» بوده و از سایر مریدان به او نزدیکتر بوده است.

 

  

 

 «آناندا» پسر عموی «بودا»

 

«بودا» طبق روایات بودائی چهل سال تمام در کشور هند سفر کرد و در همه جا آئین خود را ترویج داد و بیشتر کوشش او مصروف بنیان گزاری جمعیت بودائی و اشاعۀ آئین بوسیله خطبه های گوناگونی که در مقابل جماعت مریدان و برهمنان ایراد می کرده، شده است. در مباحثات با برهمانان بودا اغلب برتری معنوی و جدلی خود را با ثبات می رسانده است.

در سن هشتاد سالگی «بودا» متوجه شد که هنگام وداع و پیوستن به «نیروانا» فرا رسیده ست. به مرید نزدیک خود «آناندا» که از شنیدن این خبر سخت اندوهگین و پریشان شده بود بودا می گوید: «در حالیکه گروهی از مریدانی که هنوز به زندگی دنیوی دلبستگی دارند از شنیدن این خبر اندوهگین شده و خواهند گفت: «چه زود چشم جهان در می گذرد، گروه دیگر که برخود تسلط یافته اند و براستی می دانند که جملۀ عناصر ناپایدار و زود گذراند و نطفه های نابودی خویش را در بر دارند، خاطرۀ مرا محترم خواهد شمرد و زندگی خود را با راهی که من آموخته ام تطبیق خواهند داد» بودا پیش از رحلت به مریدی که برای دیدن او آمده بود می گوید: «ترا از دیدن این جسم ناپاک چه سودی خواهد بود؟ هر آنکس که آئین را ببیند مرا دیده است و هر آنکس که مرا ببیند آئین را دریافته است».

سرانجام وقت وداع فرا رسید، بودا دستور داد که تختی بین درختان «شالا» بگذارند و خود روی آن جای گرفت و شاخه های تازه رس، شکوفه های نوشکفته گستردند و باران گلبرگ بروی تخت او فرو ریختند. بودا آخرین لحظات عمر خود را صرف پیروان کرد و از آنها خواست تا هرگونه شکی که دربارۀ بودا و آئین و جامعۀ بودائی دارند مطرح سازند و با او در میان گذارند تا وی پاسخ دهد و تردید آنها را فرو نشاند. «ممکن است ای راهبان یکی از شماها دربارۀ بودا یا آئین یا جامعۀ بودائی یا طریق و طرز رفتار بودائی تردید و شکی داشته باشید، هر پرسش که دارید حال از من بکنید تا بعدها خود را نکوهش نکنید و نگوئید مرشد ما نزد ما بود و ما از او درمان اشکالات خویش را نپرسیدیم. بعد از این گفتار همۀ راهبان ساکت ماندند».

در پایان بودا می افزاید: «حال من شما را وداع می گویم، بدانید که جمله عناصر ناپایدار و زود گذراند،  در راه آزادی و نجات همت بگمارید و بس». سپس آن روح مقدس وارد مقام تفکر و مراقبه شد و بعد از مقام مشاهده و مراقبه برخاست و به مقام دوم پیوست و از مقام دوم برخاست و به مقام سوم راه یافت و از مقام سوم برخاست و به مقام چهارم اتصال یافت و از مقام چهارم برخاست و بعالم فضای لایتناهی نائل آمد و از فضای بینهایت برخاسته به عالم آگاهی بینهایت پیوست و از آگاهی بینهایت برخاست و وارد خلأ شد و از ان نیز برخاست و به مقامی رسید که در آن نه ادراک بود و نه غیر ادراک و از این نیز برخاست و به حالتی پیوست که خاموشی و انقطاع هم ادراک بود هم احساس.   

 

 

۲- مارَه دیوی است که به هنگام رسیدن گوتاما بودا به مرحلهٔ "بیداری" و "اشراق" کوشید تا بودا را بفریبد.

 

Write By : Meraj Marjani " برگرفته از کتاب ادیان و مکتبهای فلسفی هند "  

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید

 

ماره به شکل زنی زیبا ظاهر شد که در برخی متون بودایی او را در شکل دختر بودا ذکر کرده‌اند.

پی‌ نوشت :

´۱-نیروانا هدف ممتاز آئین بوداو مرحله پایانی سلوک آیین بودا در راه رسیدن به اشراق کامل و آگاهی و آرامش مطلق است. نیروانا حالتی است که در آن آدمی از جهل رنج، شهوات، خشم، خواهش و تمنا و وابستگی‌ها کاملاً تهی شده و به فرزانگی کامل دست یافته‌است.

بودای خوابیده ( بودای قدرتمند )


"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "


بودای بزرگ







نظرات 3 + ارسال نظر
شاهو یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.niazmandan.blogfa.com

سلام
مدتیه که دارم در مورد بودا مطالعه می کنم.
مطالبی که شما اینجا ارائه دادید خیلی برای من مفید واقع شد. از شما تشکر می کنم و براتون آرزوی سربلندی و شادکامی دارم.

در نظر دارم که مطالب بیشتری در مورد بودا در وب قرار دهم ، چند نفر دیگر از دوستان هم همین نظر دارن . موفق باشید

شاهو یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ق.ظ http://www.niazmandan.blogfa.com

سلام
مدتیه که دارم در مورد بودا مطالعه می کنم.
مطالبی که شما اینجا ارائه دادید خیلی برای من مفید واقع شد. از شما تشکر می کنم و براتون آرزوی سربلندی و شادکامی دارم.

شناس شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 07:57 ق.ظ

پسرمقدس بودایی قوی تااخرقمرزندگی می کند برابر بهشت است واقعی است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد