عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

اشکهای آفتاب _۲

 امروز قسمت دوم از اشکهای آفتاب که مربوط به قوم اینکا که در قسمت آمریکای جنوبی مستقر بودند را به پایان میبرم ، دوستان عزیز اگر آمادگی همکاری در مورد ارسال مطلب و همکاری را دارند میتوانند با ایمیل من تماس گرفته و یا در قسمت نظرات مطرح کنند .

  

  

 

 مراسم اینتی یا خدای خورشید ، برای یادبود  پرستش خورشید در قوم اینکا در پرو 

 

 

 

اشکهای آفتاب _۲ 

  

اینکاها نخستین مردمان بودند که در فلات پرو نظم برقرار ساختند و از زمین حاصلخیز ان بیشترین بهره را گرفتند . ذرّت ، سیب زمینی ، و شتر لاما اساس اقتصاد اینکاها را تشکیل می داد . اینکاها ذرت را " سارا " می نامیدند و از این محصول ، نان و یا نوعی آش می پختند که ان را بسیار دوست می داشتند . اینکاها چند نوع لوبیا به عمل می آوردند و از ان در غذای معمولی خود استفاده می کردند . اما لاما ، این حیوان با وقار که بخشی از طبیعت سلسله جبال آند است ، برای اینکاها حیوان مفید و مقدسی بود که هیچ کس حق کشتن آن را نداشت ، مگر اینکه لاما پیر می شد . لاما تنها حیوان بارکش اینکاها بود ، و چون این حیوان نیروی زیادی ندارد ، اینکاها ناچار بودند همه کارهای  را با نیروی بازوی خود انجام دهند و بسختی کار کنند .

 

 

 

 

اینکاها خوب می دانستند که برای بهتر کردن وضع زندگی خود باید سطح تولید را بالا ببرند . بنابراین ، تنبلی در نزد آنها گناهی بزرگ به شمار می رفت و با ان مبارزه می شد .

هر کس در جامعه اینکا نقشی داشت که می بایست آن را ایفا کند : مردان به خدمت سربازی می رفتند یا کشت و زرع می کردند . بچه ها ، پرندگان را از مزرعه های ذرّت می راندند . زنان ، پارچه و گلیم می بافتند و ... خلاصه این که همگان عضو یک کشور نیرومند بودند و از سرنوشت خود راضی . در جامعه اینکا نه فقیری بود ، نه ثروتمندی . اینکاها حق نداشتند لباسهای فاخر بپوشند ، خانه های بزرگ بسازند ، روی صندلی بنشینند و غذاهای غیر معمول بر روی سفره بگذارند . آنها هنگام غذا خوردن باید درهای خانه هایشان را باز می گذاشتند تا هر رهگذری ببیند که چه ساده زندگی می کنند و چه ساده غذا می خورند .

 

 

  

 

مراسم یادبود پرستش خورشید ( اینتی ) پرو

 

 

پوشاک مردان اینکا به طور معمول چیزی بود شبیه کیسه که در دو طرف آن شکافی برای داخل کردن دستها و در قسمت بالای ان سوراخی برای عبور سر وجود داشت . بلندی این لباس تا سر زانوها می رسید . چنین پیراهنی را " کوزما " می گفتند . هر کس دو دست لباس داشت : یکی لباس برای کار و یک لباس برای جشنها و مهمانیها .

همه ساکنان کشور اینکا لباس یک شکل می پوشیدند ، اما آرایش موها در هر منطقه فرق می کرد و از روی تفاوت آرایش مو می توانستند بفهمند که کسی از منطقه ای دیگر وارد شده و غریب است . چون تعویض مکان زندگی ممنوع بود ، هر تازه واردی باید بلافاصله اطلاع می داد که به چه دلیل و منظوری وارد منطقه شده است . با این کار ، تعادل جمعیت در مناطق مختلف برقرار می شد .

ساکنان شهر ها ، متناسب با موقعیت خود ، در محله های مختلف سکونت می کردند . خانه ها چهار گوش آجری یا گلی بودند و سقف کوتاهی داشت .

اینکاهای فرزانه ، مصرف الکل و گیاهان مخدر ، مخصوصا " کوکا " را ممنوع کرده بودند . کوکا گیاهی بود که در جنگلهای کوهستانی می رویید و جویدن برگ ان سرخوشی می آورد . پزشکان و جراحان اینکا از کوکا برای بی حس کردن بیماران استفاده می کردند . در جامعه اینکا ،  صنایعی همچون ریسمان سازی ، اسلحه سازی ، زرگری ، تور بافی ، قلمزنی و کنده کاری به حد اعلای کمال رسید بود . اینکاها هنر زردوزی را به خوبی می دانستند و به کمک این هنر ، لباسهای فاخر و رنگارنگ برای کاهنان معبدها ، سرداران ، درباریان و طبقه ممتاز جامعه می بافتند .

اینکاها از دو عیب بزرگ به شدت پرهیز می کردند : دزدی و دروغگویی . اگر ثابت می شد که کسی دزدی کرده یا شهادت دروغ داده است ، محکوم به مرگ می شد و حکم مرگ درباره او بی در نگ به اجرا در می آمد تا دزد و دروغگو دیگر فرصت تکرار چنین گناهی را نداشته باشند .

اینکاها ، آمارگران بزرگی بودند . هر نیرنگ یا اشتباه در امار ، مجازات سختی در پی داشت . در تمدن اینکاها ، سختگیری درباره مجرمین و افرادی که از دستورها و قوانین سرپیچی می کردند به قدری شدید بود که از ترس مجازات ، هر کس راه راست می رفت و سعی می کرد به درستی زندگی کند . اینکاهای بزرگ معتقد بودند که : نظم ناشی از ترس ، بهتر از بی نظمی است .

از جمله کارهای بزرگ و مشهور اینکاها ، به وجود آوردن شبکه ای از راههای ارتباصی بود . این راهها ، از جاده های روم باستان نیز بهتر و کاملتر بود .اینکاها در کنار جاده های اصلی ، انبارهایی برای ذخیره خواروبار می ساختند تا در روزهای کمبود و تنگدستی بتوانند از موجودی انبارها استفاده کنند .در محل تقاطع جاده های اصلی ، استراحتگاهایی برای مسافران وجود داشت . در این استراحتگاهها ، چاپارها هم به حال آماده باش بودند تا هر خبری که می رسد ، به سرعت به چاپارخانه بعدی برسانند . به این ترتیب ، اخبار و دستورهای اینکای بزرگ در کمترین زمان ممکن به سراسر امپراطوری اینکا می رسید . پیک های اینکا از میان مردان چابک ، راز دار ، کم حرف و تیز تک انتخاب می شدند .

اینکاها از شمردن ، حساب کردن و نگهداشتن حسابهای گوناگون غرق شادی می شدند . تا جایی که می توان گفت که آنها جنون شمارش و محاسبه داشتند ! وسیله ای که اینکاها با ان آمار می گرفتند ، گره زدن ریسمانهای رنگارنگ بود که هر رنگ برای نشان دادن موضوعی به کار می رفت ، برای مثال ، ریسمان سبز رنگ برای شمارش گندم بود و هر گره میزان معینی از گندم را نشان می داد . در ارتش اینکا ، هر اسلحه ای برای خود ریسمانی با رنگ مشخص داشت . با توجه به گره ریسمانهای رنگی  ، هر فرمانده می توانست آمار بگیرد که چه تعداد تیر وکمان ، تبر ، نیزه و فلاخن در اختیار دارد . ارتش منظم اینکاها با 30 هزار سرباز تنومند مجهز به تبرهایی از جنس برنز ، تیروکمان ، نیزه و فلاخن بود .

 

  

 

مراسم یادبود پرستش خورشید ( اینتی ) پرو

 

 

مردم اینکا ، خورشید را پرستش می کردند و انجام مراسم قربانی برای خدایان در نزد آنها معمول بود . برای قربانی ، از کودکان استفاده می کردند ، ولی بعدها قربانی کردن لاما جای ان را گرفت .

اینکاها گرچه آفتاب را به عنوان خدای قابل دیدن ستایش می کردند و برایش جشنهای بزرگ ترتیب می دادند ، ولی  به یاری عقل و فهم خود ، خداوندی را هم که زمین ، اسمان و موجودات را آفریده بود ، می پرستیدند و او را " پاشا کاماک " به معنی : ( کسی که به جهان روح می دمد ) می نامیدند . وقتی از یک اینکا می پرسیدند : " پاشا کاماک کیست و چگونه است ؟ " ، می گفت " او کسی است که به جهان زندگی بخشیده است و این دنیا را نگه می دارد ، ولی او را هیچگاه ندیده اند و به همین جهت کسی برای او قربانی نمی کند و برایش معبدی نمی سازد . پاشاکاماک را به عنوان خدای ناشناس ، فقط باید از ژرفای قلب پرستید ." 

 

 

Write By:Meraj Marjani  ( برگرفته از کتاب کاوش در گذشته نوشته هوشنگ فتحی) 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید



"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "


اشکهای آفتاب -۱


اشکهای آفتاب -۳


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد