عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

اشکهای آفتاب _۳

با سلام به تمامی‌ همراهان ، امروز آخرین قسمت از مجموعه اشکهای آفتاب را به پایان می‌برم ، امیدوارم که استفاده لازم را برده باشید . دوستان عزیزی که قادر به همکاری هستند میتوانند با ایمیل من یا از طریق نظرات با من تماس بگیرند

 

 marjani.meraj@gmail.com

 

 

  

   ما شو پیک شو

 

اشکهای آفتاب _۳

  

اینکاها ، پیش از آمدن سفید پوستها ، حدود 12 میلیون نفر بودند . صلح و نظم و رفاه ، موجب شده بود که جمعیت اینکاها به طور بی سابقه ای افزایش یابد و در نتیجه ، مشکلات فراوانی به بار آید . مهمترین این مشکلات ، تامین خواروبار و تهیه خوراک بود . اینکاها گمان می کردند که زندگی و تمدن آنها را فقط یک خطر تهدید می کند و آن هم قحطی و گرسنگی است . اما ، خبر نداشتند که خطر بزرگتر ، مهاجمین اسپانیایی هستند . مهاجمینی مجهز به توپ ، تفنگ ، و شمشیر که به طمع یافتن طلا ، ادویه و پارچه ، متوجه تمدن اینکاها شدند و آرام آرام به قلب امپراطوری انها نفوذ کردند .

بعد از ظهر روز 15 ماه نوامبر سال 1532 میلادی بود که فرانسیسکو پیزارو ، سردار اسپانیایی همراه با سربازان خود وارد میدان اصلی شهر " کاجامارکا " شد ، جایی که "آلتابالیبا "، سلطان اینکا در یکی از قلعه های آن مستقر بود .

 

 

 

پیزارو ، پیکی به سوی سلطان آلتابایبا فرستاد و از او خواست که خود را تسلیم کند . آلتابالیبا تا نزدیک غروب صبر کرد و آنگاه ، سوار بر یک تخت بزرگ که گروهی اینکای قوی هیکل آن را حمل می کردند ، از قلعه بیرون آمد و در وسط میدان عمومی شهر قدم به زمین نهاد .

در هرسوی میدان ، جمعیت انبوهی از اینکاها گرد آمده بودند و با نگرانی به صحنه می نگریستند . آنها از خشونت سربازان اسپانیایی و اسلحه هولناکشان ( توپ و تفنگ ) خبرهای وحشت انگیزی شنیده بودند و می دانستند که پیزارو در سر راه خود تا رسیدن به شهر کاجامارکا تا چه حد با خشونت عمل کرده و خون بسیاری از مردم را به زمین ریخته است . سلطان آلتابالیبا چنان حالتی داشت که پیدا بود سر جنگ دارد و نمی خواهد خود را تسلیم پیزارو کند . او امیدوار بود که با فرارسیدن شب بتواند به مهاجمان اسپانیایی شبیخون بزنند و آنها را به عقب برانند . اما ، پیزارو با یک تصمیم ناگهانی به سواره نظام خود فرمان حمله به خیل اینکاها داد و خود نیز به شوی آلتابالیبا تاخت .

سرخپوستان اینکا در برابر یورش اسبان و شلیک توپ و تفنگ اسپانیایی ها تاب نیاوردند و متواری شدند . پیزارو خود را بسرعت به آلتابالیبا رساند ، بازوی او را محکم گرفت و با خود به اسارت برد . این ، بی تردید یکی از شگفت انگیزترین فتوحات تاریخ بشری بوده است .

واکنش اینکاها در برابر این وضع ، فرار به مناطق دورافتاده و اعماق جنگلهای سلسله جبال آند بود . اینکاهایی که در شهرها و سرزمینهای خود ماندند ، گرفتار انواع آزار و اذیت اسپانیایی های مهاجم شدند . آهنگ زندگی انها بر هم خورد . به تدریج وضعی رقت بار پیدا کردند . با سپری شدن سالها و قرن ها ، مرکز امپراطوری بزرگ اینکا در سکوت فرو رفت و آثار ان تمدن شگفت انگیز وسازمان یافته ، در پوششی از گیاهان جنگلی ، خزه و الیاف درختان ، از چشمها مخفی ماند . فقط  در قصه ها و افسانه های مردم ساکن در روستاهای سلسله جبال آند بود که از تمدنی باستانی با معبدهای باشکوه و بناهای عظیم اینکاها نامی به میان می آمد و ... دیگر هیچ .

400 سال پس از سقوط اینکاها به دست پیزارو ، یکبار دیگر سرزمین اینکا مورد توجه خارجیها قرار گرفت . این بار یک دانشمند باستانشناس آمریکایی به نام پرفسور " بینگهام " بر اساس نشانه هایی که از تمدن اینکاها در دست داشت ، قدم در کوره راههای جنگلهای بولیوی و پرو نهاد و همراه با چند باربر و راهنمای محلی که اجیر کرده بود ، آغاز به پیشروی کرد .

 

 

 

 پرفسور بینگهام

 

به گمان بینگهام ، هر تمدن بزرگی در دوره باستان برای تامین آب مصرفی مردم چاره ای نداشت جز آن که شهرهای خود را در ساحل رودهای پرآب بسازد . پس ، بینگهام ، خط حرکت خود را ساحل رودخانه  " اوروبامبا " در جنگلهای کوهستانی پرو قرار داد . او ، همچنان که پیش می رفت ، در جاهایی دیوارهای فروریخته قدیمی و دیگر آثار زندگی می یافت . بینگهام ، هرجا که به دهکده ای می رسید ، از سالخوردگان آن نشانی ویرانه های قدیمی یا بناهای فرو ریخته را می گرفت . اما ، کسی از انچه که بینگهام می خواست ، اطلاع و نشانی نداشت . یک بار ، در دهکده ای دور ، یک سرخپوست بومی می گفت که سالها قبل در نقطه ای از جنگل سنگهای بسیار بزرگ و تراش خورده دیده است و به کوهستان " ماشو پیک شو " در دور دستها اشاره کرد . بلندترین قله این کوهستان ، 3500 متر از سطح دریا ارتفاع داشت . برای بینگهام پذیرفتنی نبود که در نوک قله ای به آن ارتفاع بتوان شهری ساخت و تمدنی برپای داشت . با این وجود ، رو به سوی قله نهاد . پس از هفته ها راهپیمایی ، سرانجام به دره ای بسیار عمیق رسید که تنها راه عبور از آن پلی باریک و ساخته شده از الیاف درختان جنگلی بود که از این سوی دره به ان سو کشیده شده بود . بینگهام حدس زد که این پل بزرگ اما تقریبا فرسوده را باید کسانی ساخته باشند که در اینجا زندگی می کرده اند . وقتی بینگهام قدم بر پل نهاد و با ترس بسیار از ان گذشت ، در اعماق درختان ان سوی دره به آثار شگفت انگیزی برخورد که نقاب از تمدنی بزرگ در کوهستانهای اند بر می داشت . او در لابه لای گیاهان گرمسیری ، ویرانه های عظیمی را که در برابر خود می دید " ما شو پیک شو " نام نهاد که در واقع شهری بود ساخته بر قله کوه که با گذرگاههای پله مانند ، از نوک قله تا دامنه کوه ادامه می یافت و قرنها لانه مارها ، مورها ، خفاشها و حشرات بود . حتی در میان انبوه درختان جنگلی نیز عظمت این خرابه ها بیننده را متحیر می کرد .

 بزودی ، با حمایت مجله " نشنال جئوگرافیک " و همکاری دانشگاه ییل آمریکا ، تلاش گسترده ای برای اکتشاف تمدن اینکا و پاک کردن چهره پایتخت این تمدن از خزه ، گیاه و خاک آغاز شد . در واقع ، شگفتی بزرگ جامعه اینکا همان شهر ساخته شده بر قله یک کوه رفیع است که از انها به ارث مانده و شامل صدها کاخ ، معبد و قلعه عظیم است . در بلند ترین نقطه کوه " ماشو پیک شو " ، یک قلعه بزرگ از سنگهای خوش تراش و ستونهای مرمر ساخته شده است که گنجایش بیش از 5 هزار نفر را دارد . این قلعه به قدری عظیم است که براستی نمی توان باور کرد به دست بشر ساخته شده باشد . هریک از تخته سنگهای قلعه به قدر یک صخره بسیار بزرگ است . از این قلعه می توان خانه های پیرامون ، کوهها و دره ها را از هرطرف تا چشم کار می کند ، مشاهده کرد . انبارهای قلعه انباشته از گرزها ، نیزه ها ، کمانها ، تبرها و سپرهاست .

در ماشو پیک شو ، قصرها ، ایوانها ، پله ها و خانه ها همه سالم مانده اند و عظمتی خاص دارند . سنگهای عظیم به کار رفته در دیوارهای معبدها و قصرها چنان ماهرانه در کنار هم چیده شده اند که تا به امروز خُرد نشده و فرو نریخته اند .

" ماشو پیک شو " به راستی اعجاب انگیز و باور نکردنیست  . 

 

 

 

Write By:Meraj Marjani  ( برگرفته از کتاب کاوش در گذشته نوشته هوشنگ فتحی) 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید



"لینک‌های مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید "


اشکهای آفتاب -۱


اشکهای آفتاب -۲

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد