عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

سرزمین آفتاب

  

با سلام به تمامی‌ دوستان امروز تحلیلی داریم بر زندگی‌ فراعنه سلسله های ۱۸ و ۱۹ ، امیدوارم که استفاده کافی‌ را ببرید در ضمن میتوانید نظرات خود را در این مورد ارسال نما ید .

 

  

 

 

امنهو تپ دوم ، فرعون هفتم از سلسلهٔ هجدهم ، مقبره واقع در دره پادشاهان ، مصر

 

سرزمین آفتاب 

 

آمنحوتپ دوم پسر تاتموس سوم در سال 1436 ق.م بجای پدر بر تخت نشست . مجسمه وی در زیر مجسمه  " هاتور " بر پا شده و از حمایت این خداوند برخوردار بوده است . همه پادشاهان سلسله هجدهم مصر " هاتور " را می پرستیدند . زمانی که جسد مومیایی این فرعون کشف شد ، کمان وی نیز همراه مومیایی بود . تاتموس چهارم در سال 1410 ق.م بجای امنحوتپ پدر خود بتخت سلطنت نشست . در دیواره مقبره این فرعون نزدیک شهر " طب " نقش و نگاری بدست آمد که در این نقش نمایندگان سوریه ، در برابر وی بزانو افتاده و خراج و هدیه سالیانه تقدیم میدارند .

 

  

 

تات موس چهارم به همراه مادرش تییا 

 

 

آمنحوتپ سوم پسر تاتموس چهارم در سال 1400 تا 1364 ق.م بسلطنت نشست . در زمان این فرعون عظمت مصر در سلسله هجدهم بدرجه اعلاء رسید .

زمانی که آمنحوتپ سوم به سن پیری و کهولت رسید و بیمار بود پسر وی آمنحوتپ چهارم در سلطنت با پدر خود همکاری میکرد و در این زمان شورش و بی نظمی و سرپیچی در فلسطین و سوریه و شمال مصر پدید آمد ، اما امنحوتپ چهارم به فکر اصلاحات دینی بود نه لشکر کشی و در این امر افکار بلندی داشته است .

این فرعون در نظر گرفته بود تا یکتا پرستی را در سرزمین مصر رواج دهد و خورشید در این سرزمین بزرگترین خداوند بشمار می رفت و این خداوند بعقیده بعضی از روحانیون چشم " هورس " " خدای آسمان " بود هورس بشکل شاهین جلوه می نمود . بعقیده مصریان خورشید هر روز بامداد از " هاتور " که به شکل گاو ماده بود بدنیا می آمده و هنگام شب در کشتی مخصوص مینوی در آسمان بگردش می پرداخت و او را در شهر هلیوپولیس بنام " رع " می پرستیدند و روحانیون این شهر از متفکران اولیه مصر بشمار می رفتند و عقیده داشتند که "رع " از همه خدایان بزرگتر است .

" اما آمون یا آمن در شهر طب خداوند حیات و زندگی بود و سر وی مانند سر یک قوچ بزرگ تجسم می یافت و نام وی به لفظ رع اضافه شده و بنام " آمون رع " خدای خورشید و پدر همه خدایان و آفریننده جانداران دیگر موسوم بود . " معبد آمون خدای خورشید در شهر کارناک و لوکسور مرکز روحانیت مصر قدیم بشمار میرفت .

بنابراین از مقام و موقعیت بی نظیری که آمون در دین و آئین مصریان دارا بود روحیه و تمایل به یگانه پرستی مشهود میشد ، اما این تمایل و روحیه را همه جا با پرستش خدایان دیگر در مرتبه پائین تر قرار میدادند و خدای خورشید در شکل و قیافه انسان تجسم میافت . آمون را به قوچ و رع را بشاهین ،شیر و غیره تشبیه میکردند و رع اغلب در اندام انسانی جلوه میکرد که سر وی مانند سر شاهین باشد و قرص خورشید در بالای سر وی واقع شود و با ابرهای طلایی احاطه گردد .

 

  

 

آخناتون

 

 

آخناتون یا آمنحوتپ چهارم تصمیم داشت بهر وسیله ممکن شده خورشید را خداوند یگانه مصریان سازد و دین یکتا پرستی را در مصر رواج دهد و این خداوند را بنام آتن که نام قدیمی خدای خورشید بود خداوند یکتای مصر موسوم ساخت و از اینجهت در درجه اول نام خود را از آمنهوتپ که با لفظ آمن آغاز میشد به آخناتون تبدیل کرد و از این راه پرستش خورشید را در همه جا رواج داد و نام آمون و خدایان دیگر را از معابد برانداخت و مرکز روحانیت را از شهر طب به محلی که در کناره رود نیل و در فاصله سیصد مایلی از شهر طب واقع بود منتقل کرد و مقبره خود را در این منطقه بنا نمود و ان را به نام " آختاتون " بمعنی ( افق آتون ) موسوم ساخت و بپرستش خداوند واحد خود پرداخت و مقر سلطنت را در این محل قرار داد و در این معبد هیچگونه مجسمه یا الهه دیگری وجود نداشت و فقط تصویر " قرص خورشید " بر روی دستی از مرمر را بحالتی که پرتو وی به اطراف می پراکند و از قدرت و توانایی وی حکایت می کند در این معبد بر پا ساخت . در حال حاضر نزدیک تل العمارن مقبره های متعدد از سنگ مرمر مربوط به اعضای دربار آخناتون دیده میشود . 

 

Write By :Meraj Marjani ( برگرفته از کتاب افسانه های دینی مصر باستان نوشته موسی جوان) 

 

 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید

زندگی تحت سلطه فراعنه

 با سلام به تمامی‌ دوستان   

 فراعنه افرادی بودند با قدرت مطلق که خون خدایان در بدن آنها جریان داشت ، بعضی‌ فراعنه را با مقام خدایی و بعضی‌ هم با مقام پسر خداوند می‌شناسند و در نهایت آنها پادشا هانی‌ بودند که در زمان سلطنت خود مصر را به حد شکوفایی رساندند و دوران طلایی‌ را برای آن رقم زدند.

، زندگی‌ مردم و پادشاهان اعصار گذشته همیشه مورد توجه مردم قرون جدید بوده است امروز در مورد این موضوع بیشتر توضیح میدهیم .

دوستان عزیز میتوانند نظرات خود را در این مورد در قسمت نظرات ارسال کنند 

 

 

 

 

 زندگی تحت سلطه فراعنه 

 

 

جامعه مصر در دوران سلطنت قدیم


برای حفظ اتحاد مصر ، مِنِس ، نخستین فرمانروا ، پایتخت جدیدی ساخت که در حدود سی کیلومتری جنوب قاهره امروزی ، در مرز بین مصر علیا و مصر سفلی واقع بود . این شهر در ابتدا اینه هنج " دیوار سفید " نامیده می شد - که وجه تسمیه ان داشتن دیوارهایی از خشت گلی سفید شده ای بود که دور تا دور قصر فرعون را احاطه کرده بودند - و بعد ها " ممفیس " نامیده شد . تمام فراعنه مقتدر دوره سلطنت قدیم از این شهر بر مردم حکومت می کردند و مصر را به بالاترین حد قدرت و اعتبار و شهرت رساندند . بر اساس گفته یکی از منابع باستانی ، " مشابه ممفیس هیچ گاه دیده نشده است . "

مورخان نمی توانند دقیقا در مورد شکل ممفیس نظری بدهند ، زیرا شهرهای مصر باستان که برخلاف معابد و آ رامگاه ها ، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفته اند . اما بعضی از دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصر باستان بازسازی کرده اند . آن ها معتقدند که مردم طبقات مختلف - اشراف ، کاهنان ، کارگزاران حکومتی ، صنعتگران ماهر و کارگران عادی - در این شهر سلطنتی زندگی می کرده اند . زندگی مصری ها در ممفیس ، مثل سایر مناطق مصر ، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعیشان در اطراف فرعون دور می زد .

 

 

 

 

فرعون و خانواده اش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی می کردند . این قصر با دیوارهای ضخیم مِنس احاطه شده بود . این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به قصرهای امروزی اسباب و اثاثیه کم تر ی داشت . اسباب قصر شامل صندلیهایی با پایه هایی به شکل پنجه شیر ، صندوقهایی از آبنوس و عاج برای البسه و جواهرات و تخت هایی باریک با کناره های مزین بود و برق طلا در همه جا قابل رویت بود . کف اتاق ها ، دیوار ها و سقف ها گچکاری بود و با نقاشیهایی که صحنه های از زندگی در مصر را نشان می داد پوشیده شده بود . محتمل است که کف اتاق ها با نقش دریاچه هایی پر از ماهی و نیلوفرهای آبی و دیوار ها با نی های پاپیروس که روی آنها غاز های وحشی در حال پرواز نمایش داده شده بود ، تزئین می شدند و احتمالا سقف ها منظره آسمان شب های مصر را نشان می دادند .

هر یک از اعضای خانواده سلطنتی تعدادی اتاق و تعدادی مستخدم برای خودشان داشتند . چون در بدن اعضای سلطنتی خون الهی جریان داشت ، لازم بود که انها قبل از ظاهر شدن در برابر مردم شبیه به خدایان و الهه ها لباس بپوشند و همین کار مدت زمان زیادی لازم داشت . برای مثال روز فرعون با استحمام در یک وان مرمر زیبا شروع می شد . این کار تنها استحمام نبود ، بلکه یک ائین مهم مذهبی بود که در حضور تعدادی از درباریان و حضار انجام می شد . این مراسم قسمتی از نظام اداب و معاشرت درباری بود که با گذشت زمان پیچیده تر شد . صرف حضور در این مراسم خود اعتبار و نشانه شان افراد بود .

جیمز هنری بریستد ، مصرشناس ، این نظام را چنین توصیف کرده است :

" تمام نیازهای خاندان سلطنتی توسط بعضی از اعیان که وظیفه شان تامین نیازهای قصر بود بر آورده می شد . این افراد معمولا عنوانی متناسب با کارشان داشتند مثل پزشک دربار یا رهبر گروه موسیقی دربار . گرچه آرایش افراد سلطنتی به نسبت ساده بود ، اما همیشه سپاه کوچکی از سازندگان کلاه گیس ، سازندگان صندل ، عطرسازان ، رخت شویان ، شویندگان و نگهبانان رختکن سلطنتی ، اتاق های فرعون را اشغال می کردند .

فرعون پس از پوشیدن لباسهای لطیف ، به سر گذاشتن تاج و برداشتن سایر نمادهای پادشاهی اش به سالنی که تخت سلطنت در آن قرار داشت می رفت تا تجارت کشور را هدایت کند . ملکه و شاهزادگان به اتاقهای مخصوص خودشان می رفتند ، تا جایی که در ان به سایر درباریان می پیوستند و تفریح می کردند .

شهبانوی اعظم ، یا به عبارتی همسر خاصه فرعون ، از نظر سیاسی قدرتمند ترین زن در سراسر کشور بود . فرزندان او مستقیما وارث تخت پادشاهی بودند . اما فرعون معمولا چندین همسر صیغه ای داشت ، که انها هم فرزندانی می آوردند و در همان قصر زندگی می کردند . اگر فرعون از ملکه اش فرزند پسری نداشت ، یکی از دخترانش با یکی از پسران سایر همسران فرعون ازدواج می کرد . مصریان هیچ ممنوعیتی برای ازدواج منسوبین سلطنتی با یکدیگر نداشتند . آن ها معتقد بودند ازدواج بین خانواده ، خون الهی انها را خالص نگه می دارد و سلسله سلطنتی فرعون را قوی می گرداند .

بسیاری از اشراف در حومه ممفیس زندگی می کردند . تعدادی از مورخان معتقدند که انها در ویلا های زیبایی که چوب و خشت ساخته شده بود ، ساکن بودند . این ویلاها را دیوارهای بلندی احاطه می کرد و هر یک باغی داشت که دارای یک استخر پر از ماهی بود که سطح آن را نیلوفرهای آبی می پوشاندند . در یک سمت استخر ، معبدی کوچک قرار داشت که افراد خانواده در ان جا عبادت می کردند .

 اسباب و اثاثیه  ، البته نه به خوبی آنچه فرعون داشت ، اتاق های ویلا را زینت می داد . در سالن بزرگ پذیرایی ، که اصلی ترین اتاق بود ، دیوارها و ستون های چوبی ، که پایه های حایل سقف مسطح ویلا بودند ، با صحنه هایی از زندگی مصری تزئین می شدند . قالی هایی ضخیم در کف اتاق پهن می کردند . در این نوع خانه ها حتی حمامهایی در داخل خانه وجود داشت که در انجا خدمتکاران ، اشراف را استحمام می کردند و در کنار حمام ها ، توالت هایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری می شد که روی لگن های قابل جابجایی تعبیه شده بود .

بعد از شستشو ، یک خانواده اشرافی عادی ، صبحانه اش را که شامل شراب ، میوه ، نان ادویه دار ، عسل و خرما بود ، می خورد . سپس مرد خانواده برای کار نزد فرعون به دربار می رفت .  این افراد مهم ترین و قدرتمند ترین کارگزاران فرعون بودند . برای مثال کارگزاری که عنوان " چشم و گوش پادشاه " را داشت ، مسئول بازجویی ها و پرس وجو های محرمانه برای فرعون بود . بعضی از این افراد به وزیر در انجام وظایف متعددش کمک می کردند . برای مثال ، یکی از اشراف ممکن بود در سفری همراه با وزیر برای بازدید یکی از ایالت ها برود یا به وزیر در نقش قاضی اعظم خدمت کند .

جامعه مصر باستان مرد سالار بود . اما وضع زنان ، به خصوص زنان متمول ، در مصر بهتر از زنان در سایر جوامع باستانی یا حتی بعضی کشورهای امروزی بود . آنها نمی توانستند مناصب دولتی داشته باشند و نفوذ سیاسی ناچیزی داشتند ، اما گاهی زنی صاحب شان می توانست در غیاب همسرش در کارهای حکومتی یا اداره یکی از ایالات کشور کمک کند .

زن مصری می توانست صاحب ملک و دارایی باشد و غالبا زمین های با ارزشی جزء جهیزیه ازدواجش بود ، ازدواجی که تقریبا همیشه توسط والدین عروس و داماد ترتیب داده می شد . گرچه شوهر می توانست این زمین ها را اداره کند ، ولی زن حق داشت وصیت کند و ملک و دارایی اش را برای هر که خواست ارث بگذارد . زن مصری می توانست درخواست طلاق کند و معمولا ثلث دارایی های بعد از ازدواج زوجین ، به او تعلق می گرفت . بعد از طلاق نیز دارایی  خودش را پس می گرفت و حق سرپرستی فرزندان را نیز داشت .

 

 

 

 

 

پس از پایان یافتن کار روزانه ، اشراف معمولا به خانه بازمی گشتند تا برای میزبانی یا رفتن به مهمانی آماده شوند . خانم ها لباس بلند و تنگ و مردان ، دامن مردانه می پوشیدند . لباس ها و دامن ها اگر چه شبیه به مدل البسه طبقات پائین تر بود ، اما از پارچه های ظریف تر تهیه می شد و با رشته هایی از طلا روی انها نقش هایی دوخته می شد . آرایش چشم زنان و مردان مشابه هم و بسیار غلیظ بود و هم زنان و هم مردان کلاه گیس های مشکی داشتند . همگی بهترین جواهراتشان را می اویختند . هر خانم یک جعبه ارایش به همراه داشت که حاوی شانه ها ، روغن ها ، قاشق های پماد ، زغال سیاه و مالاکیت سبز برای آرایش چشم ها و آینه های مسی یا نقره ای صیقل داده شده بود . خدمتکاران برای مهمانان گوشت گاو ، بز ، غاز ، لوبیا ، نخود ، انگور ، خرما ، نان و شیرینی می آوردند . زنان و مردان مطابق رسوم جداگانه می نشستند . آنها با دست غذا می خوردند و همراه غذایشان شراب می نوشیدند . سپس می نشستند و به تماشای کارهای تر دستان ، نوازندگان ، حرکات آکرباتی و دختران رقصنده می پرداختند . یک ترانه قدیمی نظر یک مصری متمول را نسبت به زندگی چنین توصیف می کند :

تا وقتی زنده هستی ، به دنبال خواسته های قلبت باش ...

شیون کردن هیچ کس را از دردسر رها نمی سازد ...

استراحتی بکن،

کسل ودلسرد نباش

هیچ یک از ان هایی که این زندگی را ترک گفته اند ، دوباره باز نخواهند گشت .


Write by : Meraj Marjani  برگرفته از کتاب " فراعنه مصر " اثر برندا اسمیت 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید