عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

ستاره پرستی در مصر باستان

با سلام امروز در مورد نظام ستارگان و پرستش آنها در مصر باستان صحبت می‌کنیم ، انسان سالهای سال با تجسم ستارگان به اشکال انسانها و حیوانات زندگی‌ کرده است ، دنیای فراموش شده امروزی زمانی‌ مورد توجه و پرستش انسانهای اعصار گذشته بوده است ، بشر امروزی با اختراع تلسکوپ توانست در میان ستارگان کاوش کند و ذره ‌ای از اسرار این دنیای فراموش شده را فاش نماید . دوستان ضمن مطالعه مطلب اگر نظری در این مورد دارند میتوانند در قسمت نظرات مطرح کنند .

 

 

  

 

 

 

 

ستاره پرستی در مصر باستان 

 

 

اقوام و ملل قدیم هر یک از موجودات آسمانی را خداوندی زنده و صاحب عقل و تدبیر می پنداشتند و در این موضوع هرگاه در میان آنها اختلافی پدید می آمد مربوط به بتقدم و تاخری است که نسبت بعضی از ستارگان قائل می شدند از آنجمه بعضی خورشید و بعضی دیگر ماه و برخی ستاره درخشنده صبح موسوم به شعرای یمانی یا " کاروانکش " و بالاخره برخی آسمان را در درجه اول از پرستش قرار می دادند و حتی اقوامی که ستارگان را به طور کلی می پرستیدند ستاره پرستی را دین و آئین خود می پنداشتند و به نام " صابئی " نامیده می شدند .

اکثر تصویر ها و نقش ونگارها که از دنیای قدیم بدست آمده حکایت دارند که انسان در زمان باستان اغلب ستاره ها را می پرستیدند و از این جهت است که " اورانیسم " یا آسمان پرستی قدمت تاریخی دارد و این افراد خود را از ابتدای امر خود را به خورشید وابسته میدیدند و به خورشید احترام مخصوصی قائل بودند و نه تنها نسبت به ان بلکه نسبت بهمه ستارگان پرستش می کردند و از میان آنها ستارگان " منطقه البروج "که معبر و مسیر خورشید را حراست مینمودند توجه آدمی را به خود بیشتر جلب می کردند . بنابراین آسمان پرستی در ذهن انسان همه وقت نفوذ داشته است واز اینجت ، به گفته "ژوزفوس "تصویر بروج دوازده گانه خورشید از قدیم الایام در پرده معبد بیت المقدس نقش شده و در عصر حاضر نیز در دیواره اکثر کلیساهای مسیحی دیده می شود . این بروج خورشیدی در قسمت شرقی کلیسای بزرگ " شاتر " در سنگ تراشیده شده و چهار الهه مصری در جهات شمال و مشرق و جنوب و غرب از بروج دوازده گانه نگهداری می کنند . مصریان عقیده داشتند که ساهو یا روح اوزیریس در ستاره " اوریون " اقامت دارد اما در برابر درخشندگی شعرای یمانی یا ستاره کاروانکش " سیریوس " " پرنور ترین ستاره آسمان " جلوه ای و نمودی نداشته است  و بهمین جهت است که این ستاره را مصریان می پرستیدند و بنام پادشاه ستارگان می نامیدند و در بعضی از کتیبه ها درج شده که هرگاه این ستاره  تیره شود سعادت و خوشی از روی زمین محو میگردد .

 

 

 

 

 

پرستش جانوران در مصر باستان رواج داشت اما این جانوران امثال سگ ، شیر ، شاهین ، گربه ، افعی یا ماهی را در آسمان با یکی از ستارگان تطبیق میکردند . " دوپوی " نقل کرده که پرستش یک نوع ماهی ، موسوم به " لیپدوت "  در مصر با پرستش رود نیل ارتباط داشته است . "هردوت " نقل کرده که پرستش این ماهی در نزد مصریان در واقع از پرستش رود نیل حکایت میکرد . چهار حیوان در مصر باستان به چهار جهت اصلی وابسته بود اما در کلده چهار ماهی با "او آنس "خداوند ماهی ها ارتباط داشته و با چهار قمر ،  سیاره زحل یا کیوان مطابقت می نماید . سیاره  زهره و ونوس را بنام سیاره مسافرت اوزیریس می نامیدند .

 

 

 

 

"فرفوریوس " چنین می نویسد " بغیر از جهانی که در زمین یا در آسمان بچشم دیده می شود ، جهان دیگری وجود ندارد و بغیر از خدایانی که مصریان بشکل ستارگان در منطقه البروج دیگر آسمان میپرستیدند ، خدایان دیگری وجود ندارد . اشکال مختلف این ستارگان است که در مقدّرات انسان نفوذ می نماید . "

" کستارد " معتقد است که تاریخ جهان همان افسانه هایی است که باید در آسمانها خوانده شود . "ریچر " نقل کرده که آنچه به انسان تلقین شده است از منطقه البروج ریشه گرفته است " آنبو " یکی از کاهنان مصر باستان در مکتوب خود نوشته است که خدایان بر حق در جهان همان ستارگان " منطقه البروج " هستند که برجهای خورشید را پر ساخته اند .

ستارگانی که در برج "سنبله " جمع آمده اند از چهره "ایزیس " و یا از خود وی حکایت دارند . تصویر ستاره های منطقه البروج در قسمت خارجی کلیسای نتردام یاریس تراشیده شده است " دوپوی " نقل نموده که تصویر منطقه البروج بر بالای درب بزرگ کلیسای سن دنیس به اشکال مختلفه نقش شده است . " کرمون یونانی " عقیده دارد که افسانه اوزیریس یا افسانه های دیگر در مصر باستان را باید از روی عقایدی که مصریان نسبت به ستاره ها و رود نیل داشته اند تعبیر و تفسیر نمود .

"جمیسون" چنین می نویسد :" خورشید وقتی که در برج اسد یا لئو قرار می گرفت بنام " اوزیریس پرستیده می شد و هرگاه در برج سنبله دیده می شد بنام خواهر وی الهه ایزیس ظاهر می گشت و در برج عقرب بدوران سلطنت تیفون تعبیر می گشت . "

بنابراین خورشید در برج حمل بنام " آمون " ، در برج " جدی " بنام " مندِس " و در برج سنبله به نام ایزیس نامیده می شد . منطقه البرو ج کلدانیان در تحت مراقبت دوازده خداوند بنامهای مخصوص قرار داشت و هرکدام از بروج دوازده گانه از افسانه های هندی حکایت دارند . و به این ترتیب خوانده می شوند . " 1_ حمل 2_ثور 3_جوزا 4_سرطان 5_اسد 6_سنبله 7 _میزان 8_عقرب 9_قوس 10_ جدی 11_دلو 12_حوت .

نامهای چینی این برجهای دوازده گانه چنین است : 1_ موش 2_ گاو 3_ پلنگ 4 _ اسب 5_ افعی 6_ اژدها 7_ خرگوش 8_ گوسفند 9 _ میمون 10_خروس 11_ سگ 12 _ خرس و هریک از آنها از هیکل و شکل یکی از خدایان هندی حکایت دارند . "پلوتارک "از بعضی از روحانیون یونانی نقل نموده که مصریان در دین خودشان فقط به ستارگان توجه داشته اند . 

Write By : Meraj Marjani " برگرفته از کتاب افسانه های دینی مصر باستان نوشته دکتر موسی جوان "

*لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید *

فرعون " پسر خداوند "

فرعون در راس هرم قدرت در مصر باستان قرار داشت ، و تمامی‌ فرامین از جانب خدایان را فراعنه صادر میکردند ، فلسفه خدایان در مصر باستان ، موضوع بسیار پیچیده‌ای است ، که بسیاری از باستان شناسان در حلول روح خدایان در تندیس های مصر باستان با یکدیگر اتفاق نظر دارند ، در واقع فراعنه با کمک روحانیون مصر باستان در القاه این فرضیه که روح خدایان در تندیس‌های خدایان حلول می‌کند نقش اساسی‌ داشته‌اند . فرعون به عنوان شخصی‌ که خون خدایان در بدنش جریان داشت ، به عنوان پسر خداوند نیز پرستید میشد ، کسی‌ که در روز پس از وفات ، شفاعت مردگان در آن جهان را بر عهد داشت .

  

 

  معراج مرجانی 

 marjani.meraj@gmail.com

 

 

 

فرعون " پسر خداوند "


هنگامیکه در تالارهای یک موزه در مصر بگردش می پردازیم تعداد کثیر از تصاویر و مجسمه خدایان مصریان قدیم دقت  و توجه ما را بخود جلب می نماید . این هیکل ها از سنگ سیاه و یا سنگ مرمر و گرانیت یا مفرغ و گاهی از طلا بحالت نشسته یا ایستاده ساخته شده اند به تناسب موقعیتی که هر کدام در زمان خود دارا بودند چیده شده اند . بعضی از این خدایان در چهره انسان و برخی با تنه انسان و پوزه یک حیوان یا منقار یک پرنده دیده می شوند . تصویر بعضی از انان در تابوت مومیایی و یا ستونهای سنگی نقش شده و بسیاری دیگر در دیوار درونی مقبره های مصری و یا کاغذ های پاپیروس ترسیم گشته اند و در این کاغذها یک جلد و یا چند فصل از کتاب " سرگذشت روح "(book of the dead) نگاشته شده و این کتاب بوسیله باستانشناسان کشف شده است . از این آثار و نقش و نگارها گر چه نام و نشان هر یک از این خدایان و سرگذشت آنان معلوم و روشن شده اما هنوز دین مصریان قدیم و حقیقت خدایان بخوبی معلوم نگشته است . سرگذشت خدایان مصری در سنگ نوشته ها و کاغذ های پاپیروس بخلاصه نگاشته شده و تفضیل این سرگذشتها دهان به دهان و نسل به نسل نقل گشته و فقط داستان زندگی " اوزیریس " یکی از بزرگترین خداوندان مصری بطور کامل بوسیله کتاب " پلو تارک " کشف شده و پلوتارک نیز با اینکه یونانی است و راجع به زمان دورتر از عهد خود نگاشته اما از سرگذشت این خداوند اطلاعات ارزنده داشته است و اکثر مطالبی را که نقل کرده در قدیمی ترین کتیبه های مصری مخصوصا در مقبره های فراعنه سلسه ششم نوشته شده و به بیست و پنج سده قبل از زمان پلو تارک مربوط می باشد . از این نوشته ها و آثار چنین به نظر می رسد که قدیمیترین خدایان مصری در حدود نیمه هزاره چهارم قبل از میلاد پدید آمده اند . مصریان در ان زمان به اقوام متعدد منقسم بودند و هر قبیله خداوند مخصوص خود را می پرستید و هر خداوند به شکل یک حیوان یا یک پرنده و یا یک بت مجسم میشد . در تصویر بعضی از جانداران که بمقام خدایی رسیده اند پنجه ای به شکل دست انسان رسم شده و یک آلت و ابزار برای نابود کردن دشمن در این دست گرفته اند و این جانداران که در مقام خداوندی پرستیده می شدند بتدریج جای خود را به یک انسان داده اند باین ترتیب که قسمت سر مجسمه بشکل حیوان و تنه ان در  هیکل مرد یا زن نمایان شده است . این شکل ها و هیکل ها از زمان سلسله دوم فراعنه وضعیت ثابت به خود گرفته و کمتر دچار تغییرات شده اند . در موزه "لوور" فرانسه مجسمه خدایان مذکری هست که پوشاک کوتاه بر تن کرده و دُم یک حیوان از پشت آویخته و در هیکل خدایان مونث یک لباس بلند از شانه ها تا روی پای را پوشانیده و گاهی نام خداوند روی مجسمه نقش شده است .

اما هیکل جانداران و بت ها که در زمان پیش از دوران تاریخی در مصر پرستیده می شدند بتدریج در تصویر ها بخدایانی تبدیل شده اند که بشکل انسان تجسم یافته اند و این تبدیل با زمانی مصادف است که اقوام مصری در زندگی خود به شهرنشینی و زراعت آغاز نموده اند و در این زمان است که خدایان آنان بناچار در شهر ها استقرار یافته اند و خدایان قبیله و قوم جای خود را بخدایان شهری داده اند و هر شهر خداوندی را پرستیده که بنام همان شهر موسوم میشد و این خداوند در شهر مسکن میگزید و مقدم تر از همه بشمار میرفت و هیکل وی بشکل یک انسان نیرومند و قوی ساخته شده و چنین خداوند دارای جوهر سیالی بود که بلفظ  " سا " خوانده میشد و این ذات ممکن بود در مجسمه و هیکل دیگری حلول کند و خداوندی جوان تر پدید آورد .

 

 

 

 

 فرعون ستی اول و الهه هاتور

 

هر خداوندی در ابتدای تاریخ مصریان ممکن بود یکه و تنها زندگی نماید اما یک مصری نمی توانست خدای خود را بدون همسر و بی خانواده و فرزند تصور کند و از این جهت برای وی یک الهه تعبیه و فراهم کرده و از این دو خداوند فرزند پدید آمده و از این سه در دین مصریان صحبت از پدر و مار و فرزند و موضوع تثلیث و خانواده خدایان بمیان آمده اما مادر درا ین خانواده حق تقدم داشته و بر اثر آن در شهر " دن درا " الهه " هاتور " عالیجناب تر از همه بشمار میرفت .

 

 

 

 

 

خداوند مصری در معبد مخصوص خود همراه خانواده و گاهی همراه خدایان دیگری که از وی مراقبت میکردند سکونت داشته و این معبد بمنزله کاخ سلطنتی وی بود و فقط فرعون ، پادشاه مصر حق داشت در این معبد بحضور خداوند نایل شود و این فرعون " پسر خداوند " نامیده میشد اما چون فرعون نمیتوانست در زمان واحد در معابد متعدد حاضر شود ناچار روحانی بزرگ هر معبد از جانب وی با خداوند ارتباط برقرار میکرد و مراسم دینی را انجام میداد و امور مربوط به معبد را اداره میکرد و گاهی اتفاق می افتاد که خداوند برای خشنود ساختن مردم خود را ظاهر میساخت و عظمت و جلال خود را بعموم مردم نشان میداد و به این ترتیب است که فقط فرعون مصر حق ورود بداخل معبد را داشته و از خدای معبد دیدن مینمود و این خداوند گاهی در زورق طلایی خود می نشست و خود را در معابر شهر بمردم ظاهر میساخت بحالتی که زورق و یا کشتی وی بر دوش روحانیون حمل میشد.

از خدایان محلی در سرزمین مصر گاهی بعضی از انان تسلط خود را بخارج شهر وسعت میدادند و گاهی در تمام کشور نفوذ پیدا میکردند . در اینصورت است که همه مصریان پادشاه مصر را به لقب " فرعون " خوانده و وی را پسر خداوند می پنداشتند . و این خداوند گاهی بنام خدای آسمان ، خداوند زمین ، خداوند خورشید ، خدای ماه و گاهی بشرحی که هرودوت نقل نموده بنام خدای رود نیل که همه ساله سرزمین مصر را نعمت و برکت می بخشید نامیده میشد .

کلمه آسمان در اصطلاح مصریان یک لفظ مونث بوده و خداوند آسمان به نام " نات " خدای مونث یا الهه به شمار می رفت و بشکل گاو ماده بحالت ایستاده مجسم میشد و آسمان در واقع الهه ستاره داری بود که بشکل یک شاهین نمایان میگشت و دو چشم وی یکی خورشید و دیگری ماه است اما زمین خاکی یک خداوند مذکر بوده و بشکل مردی مجسم میشد که روی شکم دراز کشیده و از وی گیاهانی روئیده و به نام قب موسوم میگشت .


Write By : Meraj Marjani ( برگرفته از کتاب افسانه های دینی مصر باستان اثر دکتر موسی جوان ) 

 

 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید

رودی از بهشت

   در مصر باستان ، رود نیل همیشه با هستی‌ و موجودیت تمدن باستانی مصر همراه بوده و زندگی‌ و تشکیل این چنین تمدن عظیمی‌ بدون موجودیت این رود غیر ممکن بوده است ، امروز در مورد ، حیات بخشیدن رود نیل به تمدن مصر باستان ، بیشتر صحبت می‌کنیم ، دوستان اگر نظری داشته و یا قصد همکاری در مورد ارسال مقاله و یا مدریت گروهی وب را دارند میتوانند در قسمت نظرات مطرح کنند .

 معراج مرجانی

  

 

کاری از لورنزو دی مارو

 

رودی از بهشت 


موقعیت جغرافیایی "مصر" ، به خصوص رود عظیم "نیل" ، بیش از هر عاملی در شکل گیری تمدن مصر موثر بوده است . از ان جا که رود نیل در واقع تنها منبع اب بوده ، زندگی در مصر به ان بستگی داشته است . مصر منطقه سبز و حاصلخیزی مثل یک بوته بزرگ گل در میان صحراست . رودی باریک به طول 1100 کیلومتر و خاک بارور دره نیل ریشه های این بوته گل را تشکیل می دادند . گل های این بوته به شکل باتلاقی مثلثی شکل و پست به نام دلتا در محل ورود نیل به دریای مدیترانه قرار داشت . " جیمز هنری بریستد " مصرشناس ، معتقد است که تبدیل سرزمینی حاصلخیزی که به وسیله رود نیل مشروب می شد به بیابان شنی برهوت بسیار ناگهانی و سریع بوده است : مثل یک چشم برهم زدن .

هر سال با فرا رسیدن بهار ، بارش باران های سنگین و ذوب برفها در سرچشمه نیل در کوههای آفریقای مرکزی باعث جریان یافتن سیلاب هایی می شود . بین ماههای ژوئیه ( تیرماه) تا اکتبر (آبان ماه) رود نیل از کناره هایش سرریز می کند و آب هستی بخشش را در صحرای تشنه توزیع می کند . با پائین رفتن سیلابها ، لایه ای از گل سیاه حاصلخیز به جا می ماند . مصریان باستان برای نیل احترام خاصی قائل بودند ، انها نیز مثل " هردوت " مورخ یونانی می دانستند که مصر خودش " عطیه نیل است ". در یک کتیبه باستانی این گفتار نمایانده شده است :

"درود بر نیل ، ان که پیش از زمین پدید آمده است ، ان که می اید تا به مردمان مصر زندگی ببخشد . رازی از جنبش ، تیرگی در میان روشنایی روز . مریدانت که کشتزارهای ان ها را آبیاری می کنی ، ستایشت می کنند . (نیل ) را "رع " ( خدای خورشید ) آفرید تا به تمام تشنگان زندگی بدهد . ان که می گذارد تا بیابان با جریانش که از بهشت نازل می شود ، سیراب شود . محبوب الهه خاک است ، مهار کننده الهه بذر است ، ان که سبب می شود کارگاههای پِتاح ( رب النوع هنرمندان و صنعتگران ) ترقی کند . الهه ماهیان ، ان که سبب می شود تا مرغان ابزی در سرچشمه رود پرواز کنند ... آن که جو و گندم می آفریند تا معابد جشن بگیرند ... وقتی سرریز می شوی ، چیزهای فراوانی به تو پیشکش می شود ، گله ها برای تو قربانی می شوند ، به تو بسیار تقدیم می شود ، پرنده ها برای تو پروار می شوند ، شیرهای بیابان برای تو به دام می افتند تا گشاده دستی و بخشش تو جبران شود . "

 

 

 

 

 

مصری های باستان برای حفظ روش کشاورزیشان به سیلاب طغیان های سالانه نیل وابسته بودند . مصریان در خاک مرطوب اطراف نیل گندم ، جو و غلات دیگر کشت می کردند . زراعت هم غذای مردم و هم غذای احشام را فراهم می کرد . مصرها در دهکده های دایمی ساکن شدند و با آجرهای ساخته شده از گل نیل و مقداری کاه خانه هایی محکم و یک طبقه بنا کردند .

نیل علاوه بر این که منبع تهیه غذا بود ، تمدن رو به رشد مصر را محافظت می کرد . در شرق و غرب بستر رود تا جایی که چشم کار می کند بیابان برهوت گسترده است . در شمال نیل ، دلتا قرار دارد که حاشیه باتلاقی ان لنگرگاه مناسبی برای کشتی ها نبود . در جنوب نیل آبشارهایی صخره ای وجود دارد که سفر به جنوب مصر را به وسیله کشتی دشوار می کرد .هر چند راهزنان بادیه نشین گاهی به دهکده های مصری حمله می کردند ، حدود طبیعی سرزمین مصر که تا حدی به وسیله رود نیل پدید آمده بود ، قرن ها فاتحان بالقوه را پشت مرزها نگه می داشت . در نتیجه ، حمله دشمنان به مصر معدود بود و مصری ها می توانستند خودشان را وقف تمدن رو به رشدشان نمایند .

نیل علاوه بر اینکه به دفع دشمنان کمک می کرد ، راه ارتباطی منحصر به فرد میان روستاها بود . دره باریک و طولانی نیل که مصر علیا نامیده می شود ، در بسیاری از قسمتها تنها بیست کیلومتر پهنا دارد . دهکده ها در طول منطقه ای طولانی از شمال تا جنوب قرار گرفته بودند . در دلتا ، یا مصر سفلی ، دهکده ها در اطراف هفت شاخه رود نیل پراکنده شده بودند . اگر چه وجود سنگ های عظیم الجثه در ابشارها مانع می شد تا دشمنان برای حمله به جنوب مصر از رودخانه استفاده کنند ، اما نیل در داخل مصر قابل کشتیرانی بود و ارتباط و حمل و نقل را بین دهکده ها آسان می کرد . رود همانند بزرگراه عریضی فرعون ها را قادر می ساخت مصر را از نظر سیاسی متحد کنند و یک تمدن مشترک پدید آورند .

اگر چه خود رود نیل قابل پیش بینی بود ، اما سیلاب های ان سال به سال فرق می کرد . اگر سطح سیلاب ها بالا بود ، هزاران نفر تلف می شدند ، خانه ها ویران می گشت و دانه ها و بذر هایی که برای کشت سال آینده انبار شده بود از بین می رفت . اگر سطح سیلاب پائین بود ، مناطق کمتری از ان بهره مند می شد و غلات کمتری کشت و درو می شد . در این سال ها نیز هزاران نفر از گرسنگی می مردند . براساس مشاهدات ادلف ارمن ، مصر شناس ، " روزهای سیلاب...روزهای اضطراب و دلواپسی بودند . "

در سالهای 5500 تا 3100 قبل از میلاد ، طی دوره پیش از سلسله ها ، زمانی که دلتا و دره نیل در سلسله اول یا خانواده فراعنه متحد نشده بودند ، مصری ها روش پیچیده ای را برای ابیاری ابداع کردند . ان ها حوضچه هایی در زمین حفر می کردند که مثل اب انبار سیلاب در ان ذخیره می شد . بعد مجراهایی می کندند و اب را از این حوضچه ها به مزارعی که از رود دور بودند ، می رساندند - مزارعی که حتی سطح بالای سیلاب ها نیز به انها نمی رسید . مصری ها خاکریز هایی می ساختند تا دیواره های حوضچه ها را تقویت کنند .

روش آبیاری مصری ها به نگهداری مداوم و مرمت حوضچه ها و مجراها نیازمند بود . با گذشت زمان مصری ها به قدری موفق بود که زارعان می توانستند در یک فصل نه تنها یک بار ، بلکه دو یا سه بار محصول درو کنند .

یک منبع مصر باستان سرزمین مصر را در یک زمان به این صورت توصیف می کند :

در مجاری ، ماهی و در دریاچه ها پرنده فراوان است . مزارع مصر به واسطه وجود رستنی ها سبز است و در سواحل ان نخل وجود دارد . انبارهای غله لبریز از گندم و جوست . سیر ، گندم ، کاهو و میوه ها برای بقا ( ادامه زندگی و سلامت ) موجود است و شراب از عسل برتر است . کسی که در این جا ساکن است ، خوشحال است زیرا زمین های پست مثل جاهای دیگر پربرکت است .


 

 

 نیل در کنار ابو سیمبل

 

تغییرات اجتماعی مصر


زراعت تغییرات عمده ای را در مصر بوجود آورد . وفور غذا افراد را از جمع آوری مداوم غذا رها ساخت و زمان را برای کسب تخصص و رشد شغل های مختلف فراهم کرد . به این ترتیب ، هنگامی که اغلب مصری ها کماکان در کشتزارها کار می کردند بعضی از انها برای مثال سفالگر شدند و کاسه ها و کوزه های رُسی تزئینی ساختند . بافندگان با استفاده از یکی دیگر از محصولات مصر ، الیاف کتانی ریسیدند و از انها پارچه های کتانی می بافتند . عده ای با کنده کاری روی سنگ مجسمه ، چاقو و دسته داس می ساختند . فلز کاران با مس اسلحه و ابزار می ساختند . حتی عده ای مس را ذوب می کردند تا در قالبگیری استفاده کنند ، اختراعی که احتمالا به همراه مهاجرانی که از خاور نزدیک به کناره های دلتا کوچ کرده بودند ، به مصر رسیده بود . این هنرمندان اولیه یا صنعتگران ماهر یک گروه اجتماعی تشکیل می دادند ، گروهی متفاوت از غالب روستانشینان که رعیت بودند و کماکان روی زمین کار می کردند .

تخصصی شدن حرفه ها منجر به پیدایش داد و ستد شد که اقتصاد مصر را دگرگون کرد و به رشد کشور کمک کرد . صنعتگران مختلف ، دیگر با زمین ارتباط مستقیم نداشتند و برای تامین غذایشان به روشی جدید نیاز داشتند . بدین ترتیب صنعتگران تولیداتشان را با محصولات کشاورزی معامله می کردند . پس از مدتی کوتاه ، داد و ستد از درون تک تک روستاها ، به داد و ستد بین دهکده های مجاور طول نیل منجر شد . دیری نگذشت که گروهی از سوداگران پدید امدند ، کسانی که اجناس مختلف را می خریدند و می فروختند . آن ها نیز در کنار صنعتگران و هنرمندان در ساختار در حال رشد جامعه جای خود را پیدا کردند . چون مصری ها نظام پولی نداشتند ، پایاپای معامله می کردند . سوداگران اجناس را با هم در رودخانه معامله می کردند یا گاهی  آن ها را با کاروان در خشکی حمل می کردند . بر اساس یکی از منابع مصر باستان ، " سوداگران که مثل زنبورها پرکار بودند ، در طول مسیر رودخانه بالا و پائین می رفتند . "


رشد حکومت مصر


پیشرفت کشاورزی یک دگرگونی مهم و حساس را در مصر باستان به وجود آورد : رشد حکومت . کشت و زرع پیشرفته جامعه را پیچیده تر کرده بود . برای آبیاری لازم بود حوضچه ها و مجاری ساخته و نگهداری شوند . بعد از سیلابهای سالانه ، زمین ها باید برای کشت تقسیم می شدند . اضافه محصول باید انبار و در زمان نیاز توزیع می شد . داد و ستد باید هدایت می شد . نزاع بر سر مالکیت زمین باید حل و فصل می گردید . به تدریج برای برنامه ریزی و جهت دار کردن این فعالیت ها حکومتی از بین قبایل موجود تشکیل شد .

اغلب مصری ها به قبیله تعلق داشتند و هر دهکده ای در یکی از چند منطقه مستقل جای می گرفت . بر هر کدام از این مناطق یک رئیس که تمام اهالی منطقه به وفاداری او اعتقاد داشتند ، حکومت می کرد . رئیس از پایتخت آن منطقه که معمولا دهکده بومی خودش بود بر منطقه حکمرانی می کرد .

در کنار مناطق قبیله ای ، در مصر در دوره پیش از سلسله ها چند شهرستان وجود داشت . هر یک از این شهرستانها شامل یک شهر وحومه آن بود و پادشاهی بر ان حکومت می کرد که در واقع همردیف رئیس منطقه قبیله ای بود . شهرستانها  نیز مثل مناطق قبیله ای بازار ، خدای محلی ، معبد و نماد قبیله حاکم یا خاندان گسترده مربوط به خود را داشتند . شهرستانها معمولا وقتی پدید می آمدند که یک شهر از دیگر شهرها قدرتمندتر و موفق تر می شد و رهبران آن منطقه نفوذ خودشان را به دهکده های مجاور گسترش می دادند .

مناطق قدرتمندتر به فتح یا جذب مناطق ضعیف تر از طریق جنگ و گاهی ازدواج ادامه می دادند تا سرانجام مصر فقط از دو سلطنت تشکیل شد : مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود . و نِخِب که در محل " الکب " امروزی قرار داشت ، پایتخت مصر علیا بود که شامل سرزمینهای دره نیل می شد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود . صدها سال این دو سلطنت در کنار هم وجود داشتند . با وحدت این دو ، عصر عظمت مصر آغاز شد . 

 

 

Write By : Meraj Marjani ( برگرفته از کتاب فراعنه مصر اثر برندا اسمیت ، ترجمه آزیتا یاسائی) 

 

 

برداشت مطالب تنها با ذکر منبع مجاز می باشد. 

لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید