مصریان باستان و ابدیت_۱
وقتی از طرز تلقی مصریان قدیم با مرگ مطلع می شویم به حیرت فرو میرویم. مصریا ن قدیم نیزنمی دانستند در ان سوی مرز دقیقا چه خبر است و وچه سرنوشتی چشم به راهشان نشسته است.
انها هم به اندازه ما به زندگی چسبیده بودندوان را دوست داشتند و دقیقا به اندازه ما از مردن وحشت داشتند و با انکه مدانستند مردن امری حتمی است هیچ دلشان نمی خواست بمیرند .قبول مرگ به عنوان پایان زندگی در نظر انها نیز سخت و دشوار بود .ولی انها برای فائق امدن بر این ترس تدابیری خاص به کار می بردند . انها چون مرگ را ادامه زندگی تلقی می کردند به منظور مبارزه یا مقابله با ترس از مرگ زندگی فراسوی زندگی در نظر می پروراندند ودر این راه چنان غلو می کردند که تدارک برای اینده مهمترین بخش عمر و قدرت و تفکراتشان را تشکیل می داد.مثلا همه انها برای خویش پیشاپیش ارامگاه می ساختند و داخل ارامگاه را به مراتب مفصل تر مجهز تر و مجلل تر از خانهای که در این دنیا داشتند می اراستند . به عنوان مثال: اگر خانه انها در این دنیا از خشت و گلی بود که از لجن رود نیل قالب می زدند که بسیار هم بی دوام بود خانه ابدی را با مصالح سنگی می ساختندوبهترین و مقاومترین مصالح را انتخاب می کردند . این عمل به مثابه ان بود که مثلا ما که ساکن دنیای امروز هستیم بجای انکه پس اندازمان را بدهیم یک یک اپارتمان بخریم یا به مسافرت اروپا و امریکا برویم تمامی دارایمان را صرف خرید یک ارامگاه بکنیم و ان را با شیک ترین و گرانترین وسایل تفریحی و رفاحی زینت ببخشیم. در داخل ارامگاه مبل های استیل انتیک وظروف طلایی و نقرهای بچینیم در حالیکه در یک الونک زندگی می کنیم روز شماری کنیم ببینیم کی شانس مردن و نقل مکان به ارامگاه ابدی نصیب ما می گردد.در واقع مصریان قدیم چون به زندگی دنیوی دلبستگی شدید داشتند می خواستند در پایان ان به زندگی بهتری انتقال یابند. انها دوست داشتند بخورند بنوشند و خوش بگذارانند انها از تکمیل عائله داشتن خانواده وشکاروسفر لذت می بردند لذا حاضر نبودند قبول کنند که با مردن همه اینها به هیچ منتهی میشوند .مصری باستان این هیچ را که به هیچوجه برایش قابل هضم نبود با تجسمی که از این دنیا برای خود ساخته و پرداخته بود در خور فهم می کرد و به ان معنی امید می بخشید و همیشه به خود تلقین می کرد که مرگ پایان همه چیز نیست بلکه مقدمه یک دگرگونی و تحول می باشد.به نظر او شخص نیست نمی شد بلکه از این زندگی به ان زندگی می رفت و روی همین اصل عالم اموات را سر زمین زندگی می خواند . سخن مصری باستان جاودانگی بود و ابدیت در او اثری لذت بخش داشت. می توان ادعا کرد که در نظر سکنه حوالی رود نیل این دنیا اتاق انتظار ان دنیا محسوب می شد لذا اگر این دنیا پرو پیمان از اب در می امد کم و کسری های اتاق انتظار در خور اغماض و چشم پوشی بود . البته با عقل مردم امروزی جور در نمی اید که ملتی به عظمت مصریان باستان فقط وفقط به دنیای دیگر فکر کند اما نباید فراموش کرد که مصریان قدیم تحت لوای دولتی زندگی می کردند که در مقایسه با دولتهای دمکراسی امروزی قدرت فراوانتری روی انها اعمال می کرد .مصر قدیم در حقیقت یک مملکت چند خدایی بود که در ان خدایان متعدد و کاهنان خط مش زندگی ودنیای بعد از مرگ را تعیین می کردند . اتباع مصری موظف بودند از این نظام پیروی کنند . مصری ها نظم و انتظام را از طبیعت اموخته بودند زیرا مملکت شان یکنواخت بود . اراضی حاصلخیز در نوار ساحلی نیل گسترده بود و ان سوی نوار ساحلی بیابان برهوت بود و هر سال به وقت معین نیل طغیان می کرد و زمین های اطراف را بارور می کرد و مردم در این اراضی کشاورزی می کردند دیگر زندگی نیز یکنواخت و روی ریل مشابه حرکت می کرد. طوفان سیاسی و اجتماعی و طبیعی که سایر ملل و اقوام به طور دائم در معرضش قرار داشتند . مصر را معاف کرده بود. نیل و بیابان دست کم در طول هزارههای اول و دوم تمدن مصر نقش یک حفاظ طبیعی را بازی می کرد . چون دستکم برای یک مدت دراز دشمن خارجی وجود نداشت . دشمن داخلی یعنی ترس از مردن حائز اهمیت شده بود هز این رو دولت خدایی و مناسکی که قوانین زندگی دنیوی را تعیین کرده بود مقررات زندگی اخروی را نیز به همه ابلاغ کرده بود.
(اگول فریدل)باستانشناس اتریشی نوشته است: مصریان باستان علیرغم تمدن و فر هنگی که داشتند و با وجود استعدادی که در انها به ودیعه نهاده شده بود از جهاتی کودک ماب بودندو تصورات کودکانه ای داشتند مثلا طرز برداشت انها از مرگ یا تقسیم بندی خدایان علاوه بر کودک فکری از سادگی انها مایه می گرفت وانها همانند کودکان خیالپرور بودند.
به عنوان مثال خورشید را قرصی کامل از طلا می پنداشتند تمام معاملات و دادو ستدهای را به طور پایاپای و جنس در برابر جنس انجام می دادند یا هر چه را که بال داشت جز پرندگان محسوب می کردند به سادگی باور داشتند شخصی که مو میایش می کردند اگر روحش (کا) به خواب اشخاص می امد پس نمرده بلکه زنده است .
(کا) یعنی من دوم و شخصیت دوم هر فرد مصری به شمار می امد که بعد از مردن صا حبش به زندگی ادامه می داد حقیقت انکه انسان از دیدگاه مصریان نه از جسم و روح بلکه از شعور و روح (کا) تشکیل یافته بود شعور را (اخ) می گفتند در حین مردن (اخ) به اسمان پرواز می کرد و پس از ان در مدار ستاره قطبی دوران می کرد و مرده به این ترتیب جزئی از کائنات می شد .
روح را (با) می گفتند هنگام نزع ( با ) پیکر صاحبش را ترک می کرد و در (رع ) خدای خورشید برای باز خواست اماده می شد صبح روز بعد دوباره نمودار می شد ودر گورها به ملاقات اموات می رفت . بزرگداشت (کا ) بر گذار می کردند زیرا مرده تنها از طریق و به مدد رو حش به خو شبختی می رسید مصریان جهت نیل به این خوشبختی به سه چیز احتیاج داشتند 1_ارامگاه 2_مومیایی شدن و3_یک جلد کتاب راهنمای مرده. (قسمت اول)
با در کنار مجسمه مومیایی , سلسله هجدهم , پادشاهی جدید مقبره تاتموس چهارم
نوشته : meraj marjani برگرفته از مجله دانستنیها
لطفا بدون ذکر منبع کپی نکنید
"لینکهای مرتبط با این موضوع را ملاحظه کنید"