عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است
عجایب باستانشناسی

عجایب باستانشناسی

مدجای کلمه ایست عبری که به سربازان ومحافظان فرعون اطلاق می شده .این وبلاگ برای کمک به ارتقای فرهنگ و تاریخ جهان نگاشته شده است

خدایان مایا



 21دسامبر 2012 هم به قسمت زیرین پستهای وب رفته و به تاریخ پیوست ، در طول تاریخ ، بشر همواره نگران ، پایان هستی بوده است ، در طی این سالها ، افراد زیادی به اینگونه نگرانی ها ، دامن زده و یا خود را مدعی پیشگویی ، آخرالزمان دانسته اند ، در این مورد خاص هم اینگونه افراد با اختلاط پایان تقوم قوم مایا و پیشگوئیهای نوستر آداموس و پیشگوئیهای سومریان و حتی برخورد سیاره نیبیرو که ابتدا گفته شده بود در تاریخ 2003 با زمین برخورد می کند ولی بعدها به دلیل تاخیر به تاریخ 21 دسامبر 2012 انتقال یافت ، به انتظار نشسته بودند که لااقل در تاریخ مذکور حادثه ای به وقوع بپیوندد ، و ایشان را روسفید کند ، ولی گویا اینگونه نشد ، و دریغ از یک حادثه تصادف در یک اتوبان که انجام نشد ، و قادر مطلق همچنان راز این معما را همچنان در اختیار خود نگاه داشت ، تا اینگونه افراد دوباره ، تاریخ جدیدی را برای وقوع اینگونه حوادث جستجو کنند و دیگران را نگران کنند . ولی در واقع دلیل اختلاط پیشگوئیهای نوستر آداموس با تقویم قوم مایا چه بود ؟ در واقع نوستر آداموس هیچ اشاره ای به نابودی جهان در تاریخ 21 دسامبر سال 2012 در پیشگوئیهای خود نکرده است و بیشتر معتقدان ، پیشگوئیهای نوستر آداموس را تا پایان هزاره پیش بینی کرده اند ، نوستر آداموس نظریه نابودی زمین را در بیشتر پیشگوئیهایش با عوامل طبیعی و بشری پیش بینی کرده که مسبب آن در بیشتر مواقع خود بشر است و در مورد قوم مایا هم که هم چیز روشن است ، و ایشان 21 دسامبر 2012 را البته در تاریخ میلادی پایان دوره قدیم خود و آغاز دوره جدید نامیده بودند . دلیلی قانع کننده برای این اختلاط وجود ندارد تنها دلیل آن سندیت بخشیدن به گفته های خود در مورد پیش بینی های قوم مایا بود .

معراج مرجانی

Meraj marjani

Marjani.meraj@gmail.com

www.medjai.blogsky.com

 



 

خدای خورشید در مایا


خدایان مایا



باستانشناسان در زمینه فرضیاتشان درباره خدایان مایا نامطمئن هستند ، چون این موضوع هم ، به اندازه دیدگاه مایا ها در باب هستی ، پیچیده و مبهم است . مایاها معتقد بودند که خدایان قادرند سرشت خود را و نیز شکل و شمایل خود را تغییر دهند . این بدان معناست که یک خدا را می توان به اشکال مختلف در کارهای هنری نمودار ساخت . این مسئله کار باستانشناسان را در تشخیص هویت تک تک خدایان و ارتباط وی با تمام شکل هایش ، دشوار ساخته است . مایکل کو چنین نظر می دهد :

اطلاعات ما درباره خدایان شناخته شده مایا ها بسیار ناچیز است . این نکته که دنیای دیگر آنان مملو از تعداد بی شماری از خدایان است ، نکته ای است که در نوشتارهای قرن هیجدهم نیز مشاهده می شود ، مثلا در " آیین های با کاب ها " از 166 خدا { الهه } نام برده شده است ، یا در نوشتارهای پیش از تسلط اسپانیایی ها که در نام آنها بیش از سی خدا ذکر شده است . این ... گوناگونی و تعَدد خدایان تا حدودی به علت آن است که هر کدام از خدایان تعداد زیادی حالت و منظر داشته اند . در درجه اول باید گفت که هر یک از آنان یک نفر نبوده بلکه چهارنفربوده اند که جداگانه مسئولیت یکی از رنگ های چهار جهت اصلی را [ قرمز =  مشرق ، سفید  شمال ، سیاه  =  مغرب و زرد =  جنوب ] به عهده داشتند . در درجه دوم این عده ظاهرا مشابهی نیز از جنس مخالف به عنوان معاشر و مصاحب برای خود داشته اند ... و سرانجام هر خدای آسمانی ، همتایی قابل رویت [ دارای شکل و شمایل  ] در دنیای زیر زمینی داشته است که پس از مرگش به زیر زمین می رفته تا زمانی دیگر در آسمان ها ظهور کند .



کوکولکان



ولی باستانشناسان نظریه دیگری مطرح می کنند که طبق آن مهم ترین خدای مایا ها ایت زامنا یا " خانه مارمولک " بوده است . این خدا دو شکل دیگر هم داشته است : هوناب کئو : به معنای نخستین " خدای زنده " و کوکولکان به معنای " مار بالدار " مایا ها ظاهرا بر این باور بودند که خدای یاد شده خویشتن را در آسمانها به صورت کهکشان راه شیری نیز ظاهر می ساخته است . ایت زامنا آفریدگار تمام هستی است ، وی تمام جنبه های مرگ و زندگی را در سراسر عرصه ها از جمله فرایند نوشتن و دانش انسانی را تحت نظارت خویش دارد ، همچنین بر تمام خدایان دیگر سرپرستی می کند .


یوم چاک ، خدای باران

دو خدای مهم دیگر عبارت بودند از کی نیچ آهائو و هوناهپو ، اولی خدای خورشید و دومی خدای سیاره زهره که در ناحیه آمریکای مرکزی بسیار درخشنده است و با چشم غیر مسلح قابل رؤیت . خدای خورشید ، اشکال فراوانی داشت ، عیناً مانند خورشید که از هنگام طلوع تا موقع غروب شکل های گوناگونی به خود می گیرد . این شکل ها مشتمل بودند بر یک مرد جوان ( طلوع بامداد ) ، مردی در حال مرگ ( غروب آفتاب ) ، و یک جاگوار ( شب ) .اعتقاد بر این بود که شب هنگام خورشید به دنیای زیرزمینی می رود ، سپس خدای زهره بامدادان وی را با چاپلوسی از آن قلمرو بیرون می آورد ، زیرا معمولا زهره پیش از طلوع بامداد ظاهر می شود . برای کشاورزان دو خدا اهمیت ویژه ای داشتند یکی یوم کاکس ، خدای باروری و ذرّت ، و دیگری یوم چاک ، خدای باران ، که غالبا به صورت خزنده ای ترسیم می شد که دارای نیش و دندان مار است . چهار شکل گوناگون از خدای باران وجود داشت ، که هر یک از آنها با رنگ و جهت مشخصی نمایان می شد :  سرخ برای چاکٍِ مشرق ، سیاه برای چاک مغرب ، سفید برای چاک شمال ، زرد برای چاک جنوب . چهار مردی که معمولا شمن ها را یاری می کردند نیز به احترام این گوناگونی ، چاک خوانده می شدند .

سایر اعضا جامعه نیز برای خود خدایانی مخصوص داشتند که به رفاه حالشان ارتباط پیدا می کرد. مثلا خدای مربوط به بازرگانان شامل آه چیکوم اک خدای ستاره شمال می شد که بازرگانان را از راه های دور به منزلشان هدایت می کرد ، و نیز اک چواه که خدای تجّار کاکائو بود .

خدایی که برای زنان اهمیت فراوان داشت ایکس چِل خوانده می شد به معنای زن رنگین کمان که مسئول تولد نوزادان ، شفا دادن ، و پیشگویی بود . خدایان مربوط به مرگ و بیماری عبارت بودند از :  یوم سی میل که کارش انتقال بیماران و افراد مشرف به موت به دنیای زیر زمینی بود ، و بولوک چابتان که خدای جنگ و قربانی آدمیان بود و نیز ایکس تاب ، خدای خودکشی ( که در نظر آنان عمل خطا و نامعقولی نبود ) .

مایا ها ضمنا بر این باور بودند که هر آدمی همزادی دارد که می تواند زندگی وی را تحت تاثیر قرار دهد . این همزادان که به صورت روح بودند در دنیای دیگر اقامت داشتند و با خدایان می زیستند _ به ویژه در آن بخش دنیای دیگر که دنیای زیرزمینی خوانده می شد _ ولی انسان ها می توانستند از راه دعا و مراسم دینی و در محل های مشخصی ، با آنان ارتباط برقرار کنند . غارها مخصوصا ، مکان های مقدسی به نظر می رسیدند که امکان داشت در آن جا با ارواح مردگان تماس حاصل نمود .


Write By :MerajMarjani

Maya Civilization

‚ PatriciaAuthor :Netzley

Translator :FaridJavaherKalam

 

 *لطفا مطالب را بدون ذکر منبع کپی نکنید *